احوالات
سلام خوب از این چند روز بگم واست خاله میترا (دوستم ) با پسمل نازش اومدن دیدن شما و زحمت کشیدن یه لباس ناز واسه شما اوردن سه شنبه وقت دکتر داشتم .شما رو بردم خونه زن دایی گذاشتم و با نکیسا رفتیم دکتر .خدا رو شکر همه چی خوب بود بخیه هام یه کم اذیتم میکرد که دکتر گفت واسه نخ لیزری هست .بعدش با نکیسا رفتیم هفت حوض و واسه خودم یه کفش گرفتم ! عصری مامانی اومد اونجا شما رو برد حموم تا شب اونجا بودیم بعد زن دایی اورد ما رو رسوند چهارشنبه یادم نمیاد چی شد پنجشنبه خونه عمه ات دعوت بودیم شما خیلی اذیت کردی تا بغلت میکردن میزدی زیر گریه همش شیر میخوردی تا میخوابوندمت زودی بیدار میشدی البته م...
نویسنده :
مامان دخملی
3:30